-
نوم
شنبه 3 اسفند 1398 18:38
ممیرا ،همون نامیرا و جاودان خودمون.میگه دندونامو روغن ترمز خراب کرد.درد که شروع می شد می ریختم توشون.
-
آسمونو بنگرید
پنجشنبه 1 اسفند 1398 11:07
از دیروز اسمون خاکستری و سنگینه و بارون کجکی هم امون نمیده.بیمارام تو لونه هاشون موندن.منم خزیدم زیر پتو و نور زرد اباژور.
-
نوم ها
پنجشنبه 1 اسفند 1398 11:01
اسمش روزه ست .میگه چون ماه رمضون به دنیا اومده.اسم اون یکی هم شابسی یجور التماس به درگاه شاه که یعنی بسه بقدر کفایت دختر اوردیم.اها کفایتم اسم میذارن .که این نوع نامگذاری یجور درخواست غیرمستقیم با نگاه زیر چشمی و بدون پاچه خواریه.
-
هومان و سلیمان
سهشنبه 29 بهمن 1398 19:05
سه تایی شنگول امروز مدرسه رو پیچوندن اومدن شهر که بیان درمانگاه و بعدش برن فلافل بزنن.بهش میگم خیلی عجله داری?میگه ولا اندازه همه دنیا.میگم نگران چی هستی?میگه بزومیشامون..40_50تا گوسفند و بز دارن که مسئولیتشون با اونه .هومان 11ساله ی کار درست که حیف استقلالی بود.
-
خوابم ببر...مادر زهرا
دوشنبه 28 بهمن 1398 23:36
مادرا حسابشون جداست و حکمشون رواست .علی الخصوص مادرا و دخترا.میتونن بیش از حد ابراز نگرانی کنن.میتونن خیلی سوال بپرسن و یه سوال رو از نگرانی مکررا بپرسن.میتونن حتی وقتی کار میکنم کنارم بایستن و من بهشون بگم دارم الان چکارمیکنم.میتون مدام توصیه کنن.میتونن اعصاب خورد کن باشن.شاکی باشن. نمی خواستم دندون زهرا رو بکشم.چون...
-
قرآن ته بووت
یکشنبه 27 بهمن 1398 16:14
دختربچه بی نهایت زیبا بود.و خیلی هم نمکین.و مثل اغلب بچه های روستایی بزرگونه .آخر سر که میخواست بره به زبون خودش دعا کرد که قرآن با پدرت که دندونمو کندی .
-
پرویز
یکشنبه 27 بهمن 1398 16:08
پیرمرد اول صبح اومد ازم پرسید چند کلاس سواد داری تا تونست اعتماد کنه و دندونشو بهم بسپاره.آخر سر دم رفتنش گفت تو از صبح میای اینجا کار میکنی ،عروس من هنوز خوابه.ای دردت تو جونش.به این صورت یه تیر دو نشون کرد. تشکرش رو ابراز کرد و نفرین کرد.
-
آهو
یکشنبه 27 بهمن 1398 15:55
سراسیمه میاد.از درد خیس عرق شده ولی آه در بساط نداره.قسمم میده که دندونشو بکشم.میگه همونطور که امام رضا ضامن آهو شد ، توام ضامن من شو ..دلم میخواد انقدر گریه کنم تا بمیرم.
-
بشنو
یکشنبه 27 بهمن 1398 00:17
بارالها!حکیمی که حکمتت را پنهان ساختی چنانکه تنها خودت بینی و خودیهایت..ای که دندان دهی و نان ندهی..ای که کرم دهیو درم ندهی اقل کم مرا از آهن گردان.ربات گونه برای مثال.بی معده بی هیپوتالاموس بی استروئید .تا بکنم آنچه تو نمی کنی و افسوسش را میخوری.
-
شیرریز
شنبه 26 بهمن 1398 23:51
چقدر حرف میزنم.اثرات بانو دبه شیرست.دبه شیرالملوک.شیردانوالزمان . اسامی درخشان تری هم موجوده که الان نیومده میفرستنم برم. هنوز اون فروغه هم تو گونی دستو پا میزنه سگ جون.
-
طب مکمل
شنبه 26 بهمن 1398 23:38
سراغ دختر کوچکترشو می گیرم که هر بار یکی از تیرو طایفه اوردش درمانگاهو روی همه رو جمیعا زمین مینداخت و اجازه ی کشیدن دندونشو نمی داد.میگه هر وقت دندونش درد میگیره به من نمیگه یه راست میره پیش ننه ش که تریاکیه . دندونشو دود میده.اینم حالش خوب میشه!! گفت ننه ش گاهی هم مدفوع الاغو دود میده تو دهنش.خلاصه هر چی دود بود داد...
-
موقعیت صدایی
شنبه 26 بهمن 1398 23:18
یازده شب به بعد صدای روباها بلند میشه .صداشون یجوریه انگار آدم باهاشون شوخی داره.دلودماغشو نداشته باشمم پتو بالشمو میارم میام اتاق تهی که از خیابون باریک پاینش صدای معاشرت ادمهای دلو دماغ دارو شب زنده دار به گوش میرسه و برهوتگی شبو کم میکنه .
-
درخت سدر معبد
شنبه 26 بهمن 1398 20:48
به پنجره ی اتاق تهی شاخو برگای ابدی سبز و اغلب انبوه یه سدر سنو سال دار تکیه کرده یجوری که داره هل میده بیاد تو. همیشه پر از همهمه ی گنجشکاس.اوایل خیال می کردم انتظار دارن بپرسم چی شده چی شده ،یکی یکی . تختو که آوردم توی این اتاق و چسبوندم به دیوار کنار پنجره ناخوداگاه یه معبد از توش درومد .که دیدم چه مناسب به جا...
-
ماماممد
شنبه 26 بهمن 1398 20:33
یکی از بیمارا میخواد تشکر کنه میگه قربون مرامت .واسم پولکی آورد که چون لیمو داره تحت الحفظ مهروموم برده میشه خونه ی مامان.
-
تکثر شخصی
شنبه 26 بهمن 1398 19:15
یه روز حالم خوبه ، شنگولم نمیدونم مستم چی ام به یه کیس جراحی دندون هفت بالا قول اکس میدم.اونم میره روزی مث امروز میاد که هر چی میگه خودت گفتی می کشم باورم نمیشه.اون راست میگه .فقط حافظه م هست که بین اون فروغ و این فروغ ارتباط برقرار میکنه.
-
شیرده
شنبه 26 بهمن 1398 19:12
زنیکه میگه من شیردهم باید کار منو انجام بدی .انگار صبح به صبح می دوشمش ماستو پنیر درست میکنم باهاش حالا نمک گیرش شدم.میگم بایدی در کار نیست.اشکش سرازیر شد آخر سر.ناگفته نماند قلب خودمم درد گرفت.یه فروغی درونم طرف اون بود. که وقتی داشتم قانونمداریو به احمق مداری ای که ویترین اخلاقیات داره ، ترجیح میدادم اون تو گونی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 بهمن 1398 16:45
چند قطره لیدوکایین حین تزریق چکید توی دهانش.ازش خواستم قورت بده.فکورانه احتمال این خطرو مطرح کرد که :شکمم بی حس نشه .نشاط رفت.
-
معاینه شدن
چهارشنبه 23 بهمن 1398 16:42
میشنوم که با دستیارم صحبت میکنه و میخواد دندونشو بکشم .دستیارم میگه باید دکتر معاینه ت کنه اول .اونم طلبکار میگه که هنوز شوهر نکرده..در همین لحظه تقریبا روزم ساخته شد .
-
:/
چهارشنبه 23 بهمن 1398 16:33
دختربچه رو تحسین میکنم و میگم اینجا اغلب پسرا می ترسن ، گریه می کنن ،باج می گیرن ولی دخترا شجاعن.آخ نمیگن. مادرش میگه اینجا پسرا عزیزترن ، لوسشون میکنن :/
-
بوها
چهارشنبه 23 بهمن 1398 16:24
بیمارام تابستونا بوی عرق میدن ، زمستونا بوی دود و آتیش. هوا هم خیلی وقتا بوی علف کوبیده میده.
-
نوم
سهشنبه 22 بهمن 1398 20:55
اسمش سوتیام بود یعنی نور چشمام.اسم پسرش هم زونیام بود یعنی زانوهام .استعاره از تکیه گاه لابد .
-
دختر
سهشنبه 22 بهمن 1398 20:53
این یکی مرد بود .هر روز با یه بچه می اومد.ازش پرسیدم چنتا داره که هر روز یکی میاره واسه ما? گفت سه تا پسر داره و یه دختر.بعدم شروع کرد قربون صدقه ی دختر دردونه ش رفتن.می گفت اول از دختر در حدی بدم می اومد که گفتم اگه بچه م دختر باشه واسش اسم نمیذارم.الان گاهی واسه دخترم گریه میکنم که چرا فقط یه دونه ست.
-
دختر داشتن
سهشنبه 22 بهمن 1398 20:49
چشمای دخترش خیلی ضعیف بودن .انقدر که از پشت شیشه های قطور عینک، نمای عجیبی داشتن.در مورد تعداد بچه هاش پرسیدم.داشت اسم میبردو می شمرد که گفت پسرم ولی سالمه.گفتم دخترت هم سالمه فقط چشماش ضعیفه.گفت خب این دختره.
-
2
دوشنبه 14 بهمن 1398 21:53
قربون صدقه ی مرسوم : دردت تو قلبم فحشای مرسوم: آل برده ، سگ نفرین مرسوم:خدا رو کولت
-
1
دوشنبه 14 بهمن 1398 21:42
چیزی که خیلی جالب توجهه ، اسامی بیماراست و ارتباط نزدیکش با سبک زندگی ،تاریخ و جغرافیایی که اونجا عمرشونو سپری میکنن..نام هایی که تا حالا دوست داشتم و یا به خاطر غریب بودنشون واسم به یادموندنی شدن : گلبو_فانوس_علی گدا_جنجال_جنگی_ملوسی( پیرزن 70ساله:))_سنگین جان_صدتومنی(اون موقع که صد تومن عددی بود)