فاطمه

اس ام اس اومد واسم که" آهم گردن کرونا دلم برات تنگ شده خانم خوبین?"..شماره رو نشناختم ، یهو چهره ی  مکش مرگ مای یکی از نگهبانای اواخواهری  و نچسب بیمارستان که روش کم نمیشه اومد تو ذهنم .گفتم نکنه اون باشه و خب توی ذهنم اون بود و حالشو گرفتم و به خاک سیاه نشوندمش و یه اس ام اس شما فرستادم که دیدم یکی از بیمارام بود که از عشایر بود و باهم صمیمی شده بودیم و حالا نگرانم شده بود که توی این وانفسا چکار میکنم و گفت که فاطمه جانش بالاسرت باشه.

این چند روز به قدری دلم برای بیمارام تنگ شده که شاکی ترین ورژن خودمو جلو چشم آورد.پیام فاطمه از زیر نمیدونم کدوم سیاه چادر شبیه همین بارون بود که ملال  خونه نشینی اجباریو مرتفع میکنه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد