باور کن باور کن یا نمیدونه میشه جلوشو گرفت یا میدونه ولی نمیتونه.خیلی از فجایع بزرگ دلایل پیش پاافتاده ی احنقانه ای دارن.وگرنه مگه میشه مگه ممکنه این همه فلاکت و نکبت جایی برای علاقه به داشتن یه فرزند دیگه باقی بگذاره?اونم قدو نیم قد آخه?همگی هم با شکلو شمایل اسفبار .یکیشون تمام هیلکش قارچه.مدام خودشو میخارونه.آدم بین احساساتش میمونه سردرگم .چه حسیه من دارم خشم تنفر ترحم دلسوزی یأس ? مردم از چندپارگی..باور کن به خودم دیگه شک می کنم .شاید من فلاکت می بینم.خطای دیده یعنی?ولی خیلی واضحه .این خود خود بدبختیه.سیاه بختیه.که بشه ذره ای راحت تر زندگی کرد اما ندانم کاری خودت اونو  ازت دریغ کنه.چه جهل شومی.

فقط یک بیمار دیگه اینجوری ببینم حتما ازش می پرسم چی شد که حامله شدی.

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran سه‌شنبه 13 اسفند 1398 ساعت 22:35 http://haftaflakblue.blogsky.com/

من یک بار پرسیدم.گفت،شوهرش گفته،تا وقتی که می تونی،باید حامله بشی.گفت،یواشکی قرص گرفتم،یه فص کتک حسابی به ام زد و
گفت،زن های فلان بیسار قرص میخورن
یکی شونم گفت،خودمم دوست داشتم.واین طور شد که،۱۱ تا بچه به دنیا آورد.که شکر خدا همه شون اوضاع خیلی خوبی دارن.

+سلام

وای بر من وای بر من.چی بگم.
سلام عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد